ابهر اینترنشنال



شهرستان ابهر با ۸ هزار و ۵۰۰ هکتار باغ انگور رتبه نخست تولید انگور در استان زنجان را دارد.


به گزارش گروه اقتصادی (شبکه اشراق) ؛ پیش بینی می‌شود امسال ۵۰ هزار تن انگور در این شهرستان برداشت و روانه بازار مصرف شود.

۷۰ درصد محصول تولیدی تیزآب و بقیه به صورت تازه خوری مصرف می‌شود.

 

ادامه مطلب


نویسنده مقاله از جمله ایرانیان ساکن خارج از کشور است که با علاقه مندی و عشق به ایران مینویسد. او ترجیح میدهد مقالاتش با امضای ناشناس» منتشر شود ما نیز با امانت داری چنین کردیم .

 

در گروههای ۴ نفره بالای جایگاه می رفتند ‌و بعد از معرفی خودشان به ارایه ی پروژه هایشان می پرداختند. نفرات هر گروه بعد از گفتن اسمشان، می گفتند‌ که از کدام کشور به این دانشگاه امده اند و چقدر این پروژه ی گروهی به انها در شناخت فرهنگهای مختلف کمک کرده است. اکثر دانشجویان در رده ی سنی ۲۴-۳۵ سال و از کشورهای مختلف (انگلیس، امریکا، کره جنوبی، فیلیپین، اندونزی، عربستان و …) بودند.

در اواسط جلسه بود که گروهی ۴ نفره بالای سن امد. دو نفر اول خودشان و کشوری که از آن امده بودند معرفی کردند و‌ نوبت به‌ نفر سوم رسید. اسمش ایرانی بود و من شادمان منتظر بودم بگوید اهل ایران است.” با کمال تعجب دیدم که بلافاصله بعد از گفتن اسمش، با اضطراب میکروفن را به نفر بعدی گروه داد. یکباره بغض گلویم را فشار داد…. بعد از پایان ارایه ها، همین دانشجو را دیدم که با سرعت خودش را به من رساند. دختر خانم بسیار مستعدی بود که با بورسیه از این دانشگاه خارجی، سه سال قبل از ایران وارد این دانشگاه شده بود. پدرش معلم بازنشسته و مادرش خانه دار از یکی از شهرستان های ایران بود. بعد از احوالپرسی، به او گفتم: من یک سوال از شما دارم. به نظر شما دلیل اصلی که شما الان امدید و خودتان را به من معرفی کردید چیست؟ گفت: خیلی خوشحال شدم که یک استاد بین المللی ایرانی را دیده ام و افتخار می کنم. گفتم: پس ایرانی بودن” نقش پررنگی داشته است. پس چرا وقتی خودتان را در کلاس معرفی کردید، اسم ایران را نیاوردید؟ گفت: استاد خسته شده ام از توضیح دادن از مورد پرس و جو قرار گرفتن از قضاوت شدن… بمحض اینکه میگویم اهل ایران هستم، همه ی نگاهها عوض می شود. همه جا اخبار منفی از ایران پخش می شود. می گفت جرات ندارم بگویم ایرانی هستم…ای کاش اهل افریقا بودم… اینجا بود که دیدم در چشمانش اشک جمع شده است. من هم نتوانستم ادامه بدهم. بسرعت خداحافظی کردم تا نبیند که صورت من هم اشک الود شده بود… 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها